شبه روشنفکر نماها – شهرام زمانی سبزی
«همه چیزمان به همه چیزمان میآید»! این یک جمله آشنا در گوش ملت است. علم جامعهشناسی نیز از این منظر به تمام حوزههای اجتماعی میپردازد، زمانی که در راستای تصحیح ارکان اجتماع برمیآید.
قاراچوخا: «همه چیزمان به همه چیزمان میآید»! این یک جمله آشنا در گوش ملت است. علم جامعهشناسی نیز از این منظر به تمام حوزههای اجتماعی میپردازد، زمانی که در راستای تصحیح ارکان اجتماع برمیآید. در این مهم چارهای جز بررسی و تحلیل تمام حوزههای تشکیلدهنده جامعه ندارد و باید برای همه امور زیربنایی و روبنایی برنامه ارائه نماید و در صورت غفلت از یکی از حوزهها، تمامی تلاشش بیهوده جلوه خواهد نمود و راه بجایی نخواهد برد! چراکه همه چیز جامعه به همه چیزش میآید! و لنگ بودن یک نمود از نمودهای آن، دیگر نمودها را شبیه خود خواهد کرد. توضیح جامعهشناسانه این حقیقت اجتماعی با توسل به تقسیمبندی پارسنز میسر و فهم آن راحتتر می نماید. پارسنز برای بنای چهارچوب تحلیل خویش، جامعه را به چهار حوزه اقتصاد، سیاست، اجتماع و فرهنگ تقسیم می کند. در تحلیل وی، اقتصاد نقش تغذیه مادی جامعه و فرهنگ نقش تغذیه معنوی را برعهده دارد. حوزه های سیاست و اجتماع نیز با تغذیه از این دو ، کارکرد خود را ایفا می نمایند. در این میان اگر اقتصاد وضع مطلوبی نداشته باشد و نقش خود را از لحاظ تقسیم منابع برای تمام ارکان جامعه صورت علمی، اصولی و عادلانه انجام ندهد و در این میان قائل به خودی و غیرخودی و یا تنی و ناتنی باشد، حوزه های سیاست و اجتماع لنگ خواهند زد و به مرور کژکارکردها جای کارکردها را خواهند گرفت. در نهایت حوزه حساس جامعه، یعنی فرهنگ، بنابه ماهیت خویش، به بیان روانشناسی دچار عقده شده و قادر به ایفای نقش خویش در ایجاد همبستگی بین اعضای جامعه و تلطیف روحی آن، نخواهد شد. در چنین وضعیتی ارکان جامعه دجار سردرگمی شده و چرخدندهها طبق وظیفه ذاتیشان نخواهند چرخید و سیستم را دچار لکنت خواهد کرد. در این مقال، بنابه مقوله فعالیتمان، بحث خویش را معطوف به ادبیات مینماییم. وقتی اقتصاد علمی عمل نکند و روال طبیعی خود را با منطق درونی و مختص خویش نپیماید، حوزههای سیاست، اجتماع و فرهنگ آنطور که باید، تغذیه نخواهند شد و بهتبع در درون خویش آشفتگی را تجربه خواهند کرد. این آشفتگی به درون تکتک حوزهها تسری پیدا خواهد کرد. در قدم بعدی حوزه سیاست بمرور مبتلا به عارضه خودی و غیرخودی خواهد شد. حوزه اجتماع نیز همین را تجربه خواهد کرد. اگر برای روشن شدن موضوع بخواهیم مثالی بیاوریم، یکی از نمودهای قابل لمس فرار نخبگان میباشد. هرچندکه درک این ضایعه در حوزه خودمان یعنی فرهنگ و به طریق اولی در ادبیات و مطبوعات به وضوحی و قابل لمسی حوزههای دیگر نیست! چرا؟! چون آمارها نشاندهنده تعداد و کمیت فارغالتحصیلان رشتههای فنی و علوم پایه است ولی نه کمیت و نه کیفیت استعدادهای خلاق و نخبگان فرهنگساز را نشان نمیدهد! و بنابه ماهیت هنر، درک کمبود آن که از قضا اساسی نیز بوده و محور شکلدهنده به آن آمارها میباشد، با گذشت زمانی نسبتاً طولانی اتفاق میافتد! بعنوان مثال، آمار خروج نخبگان کشورهای ژاپن و آلمان بعد جنگهای ویران کننده اول و دوم مؤید این نکته است. چراکه نخبگان فرهنگی آنها جامعهشان را از این بابت تغذیه کرده بودند. حال این فرار نخبه فرهنگی را در دو سطح از آذربایجان به تهران و استانبول و باکو و یا اروپا و امریکا میتوان بررسی نمود. پرواضح است که تحلیل و حتی ذکر دلایل این امر در یک مقال ممکن نیست و نیاز به یکپروژه تحقیقاتی تیمی دارد. فلذا به یکی از دلایل آن، آنهم بصورت اجمالی و مختصر میپردازم. همان وضعیتی که زمینه را برای مهاجرت استعدادهای فنی و علوم پایه مهیا میکند در مورد اهالی هنر نیز ایفای نقش مینماید منتهی با شیوه مخصوص بخودشان. بدین ترتیب که در مرحله اول، نبود فضا برای ارائه کارهای اصیل هنری، زمینه را برای عرضه کارهای غیر اصیل و درجه چندم مهیا میکند. روشن است که در کنار هنرمندان اصیل و غیراصیل، فعالان اصیل و غیراصیل در عرصه هنر نیز مشمول این قانون هستند. در چنین موقعیتی که سود مادی نصیب هنرمندان واقعی نمیشود، آنها یا در سکوت و بدور از هیاهو با صرف هزینه شخصی به فعالتشان ادامه میدهند و یا به خلوت خویش پناه برده و به خلق آثارشان میپردازند. چراکه هیچ اصیلی از اصالتش دست نمیشوید! این مساله دو بعد دارد. یکی همان بعد مادی است که اشاره گردید. بعد دوم ضربهای است که قشر هنرمند از قشر هنرمندنما متحمل میگردد. و این ضربه از قضا برای هنرمند کاریتر است. چراکه هنرمند واقعی هم حساستر میباشد علیالخصوص در مقابل به ظاهر همصنفیهایش! هم اینکه نااصالتها برای تصاحب میدان، حریص میباشند و در اینراه از هیچ فرومایگی فروگذار نیستند و بنابه خاصیت حرافیشان مُبلغ چیرهدستی در معرفی آثار دست دوم و دست چندم هستند. اما تأسفبارترین موضوع و ضربه اساسی به هنر این استکه در این موقعیت، میدان برای شخصیتهای تقلبی آماده است که با هیاهو و برگزاری جلسات پرطمطراق، کارهای تقلبی خود را بعنوان هنر اصیل معرفی نموده و بخورد جامعه دهند! البته تاریخ خود سره از ناسره بازشناسد! ولی تا آن موقع جامعه ضربه خود را از این هنرمندنماها دیده است متاسفانه! همانطوری که نمایندگان ما در غیاب استعدادهای فرهیخته، راه خود را به مجلس گشودهاند و در حالیکه ۱۸ نماینده اصفهان در اعتراض به عدم اختصاص بودجه برای آبرسانی به حوزه انتخابیشان استعفای دستهجمعی میدهند، نمایندگان ما در قبال خشکشدن دریاچه ارومیه و نگین آذربایجان ککشان هم نمیگزد! پرواضح است که چنین هنرمندنماهای سودجویی، چنین نمایندگان سودجویی تحویل داده و خواهند داد!
نویسنده: شهرام زمانی
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0